بعد از ظهرهای لیمویی
چه زیبا بود عشق
اگر ساعت را
هرگز نمی شناخت
وچه زیبا بود ساعت
اگر هرگز
ساعت نبود
بعد از ظهر لیمویی را شب می کنیم
در باغ های موسیقی
( با چتری از شعر وبارانی از آتش )
آخرین کلام در زیبایی ست
وچشمانش
آسمان را
به رقص می خواند
می خواند ، می خواند
با چشمانی از ...
ولبخندی از نیشکر
می خواند و می دانم ، می دانم
می دانم که دستی هست
که بعداز ظهرها را
قهوه ای می کند
می دانم که عشق
از قوس و قزح
ناتمام تر است
چرا که انسان
کامل نیست
زمین ،
کامل نیست
منظومه شمسی
وکهکشان ها
نیز
کیومرث
منشی زاده
کرا باید ، وکرا نباید
خداوند دل کسی باشد که :
-قیمت دل داند ، وقیمت دل شناسد ،
و داند که دل او چه می گوید ،
و از چه می گوید ، وبا چه می گوید ،
و چه می شنود ، واز که می شنود ،
و از درد دل او ، که می درآید ،
و کرا درباز باید کرد ،
و کرا درنباید باز کرد ،
و کرا جای باید داد ، وکرا نباید داد !
قومی درمیان خلق درآیند ،
و سخن طامات ، وترهات ومزخرفات ، فرا گفتن کنند-
که هیچ کس راه فرا آن نداند !
اگرکسی گوید که :
-ما نمی دانیم تو چه می گویی !
گوید : این سخن هرکسی درنیابد ،
و براین سخن ، چون و چرایی نباشد !
هرکه اهل این بود ، داند که من چه می گویم ،
جان باید کند ، وجگر خون باید کرد ،
و مجاهدتها باید کشید ،
تا بوک بدانی ، وبوک نه !
قطب الدین
ابوالفتح محمد
ازنوادگان شیخ احمد جام
کتاب حدیقه الحقیقه
درمصر بقا
ای دوست درین دو روز عمر فانی
تا چند گرفتار هوس می مانی
ازچاه هوس برآ چویوسف که کنی
در مصر بقا تا ابد سلطانی
سحاب تبریزی
یا هو بزنیم
ساقی قدحی که تا گلو تربکنیم
یا هو بزنیم و نامش از بر بکنیم
هر آنچه بجز خیال جانان باشد
بیرون زدل و زدیده و سر بکنیم
شاهین زنجانی
شور پروانه
ای شمع توداده شور پروانه مرا
از صبر و شکیب کرده دیوانه مرا
بهر چه به آزار تو گشتم راضی
عشق تو اگر نکرد دیوانه مرا
حسن شاملو
متوفی 1052