بلرام شکلا شاعر هندو مذهب که دکترای دستور و زبانشناسی سانسکریت دارد و در عین حال به زبان فارسی تکلم میکند و اشعار و کتابهایی نیز به زبان فارسی دارد، شعری در وصف امام حسین(ع) سروده است. این شعر به شرح زیر است:
کیست که نامش را همه چون تخم وفا در دل میکارند؟
کیست که نامش را همه هر دو هرجا به زبان میآرند؟
کیست که نامش شمس و قمروش مشرق و مغرب افروزد؟
کیست که آتش نام بزرگش اهرمنان را میسوزد؟
کیست که نامش بهر عدالت دست جهان را میگیرد؟
دریا آیا کم خواهد شد؟ خورشید آیا میمیرد؟
«هست حسین از هستی من بی شبهه منم از خون حسین»
کیست که خونش همچو شفق بر ظلمت شبها میخندد
کیست که خون احمر او راه سیاهی را میبندد
کیست که خونش پرچم حق شد بر دوش همه بیداران
کیست که نامش را همه دم بر لب میآرند عیاران
چیست بهای خون عزیزش؟ روح عدالت در دو جهان
بوی خدا و عطر جنان و روح نماز و جان اذان
هست حسین آن کس که برایش گفت پیمبر(ص) رحمت عین
«هست حسین از هستی من به شبهه انا من حرف حسین»
کیست که مهرش در شام اود تا صبح بنارس تابد
کیست زبان راست گرایش ذکر خدا را میماند
کیست که فرقش رفت به نیزه لیک وفایش پا برجاست
کیست که تا دنیا دنیا باشد او سرور او مولاست
هست حسین آن کس که برایش گفت پیمبر(ص) رحمت عین
«هست حسین از هستی من بی شبهه منم از هست حسین»
منبع : خبرگزاری فارس
غزلی از «قهار عاصی» شاعر اهل سنت افغان در وصف امام حسین(ع)
غزل «خون امام ما» از عبدالقهارعاصی در توصیف امام حسین(علیه السلام) است که در یکی از آخرین مجموعههای شعر او با نام «از آتش از بریشم» که در سال 1374 خورشیدی در آلمان منتشر شده است، نشان از ارادت وی به خاندان پیامبر را نشان میدهد.
«خون امام ما»
تا ریخت خون مرد به دامان کربلا
سجاده شد زمین بیابان کربلا
بر مسلمین طلیعه نو باز شد زحق
در رهگذار تشنه میدان کربلا
خون پیمبر است که گلگونه کرده است
خاک سیاه و خار مغیلان کربلا
الگوی زندگی است برای مقاومت
طرح قیام آل مسلمان کربلا
دست یزیدیان چه تواند کند به خلق
خون امام ماست نگهبان کربلا
آنک حضور شمر که بر باد میشود
در پیشگاه سید و سلطان کربلا
تاریخ را علامت فجر شکفتن است
هنگامه قیامت و توفان کربلا
پا در رکاب باد چه میبندی ای رقیق
پر باز کن به دولت ایمان کربلا
آزادگی است آنچه که تسجیل میشود
بر برگ برگ دفتر و دیوان کربلا
انتهای پیام/خ
منبع : خبرگزاری فارس
غزل عاشورایی شاعر افغان
بر لب دریا لب دریا دلان خشکیده است
از عطش دلها کباب است و زبان خشکیده است
کربلا بستان عشق است و شهامت ای دریغ
کز سموم تشنگی این بوستان خشکیده است
سوز بیآبی اثر کرده است بر اهل حرم
هر طرف بینی لب پیر و جوان خشکیده است
آه از مهماننوازانی که در دشت بلا
میزبان سیراب و کام میهمان خشکیده است
دامن مادر چو دریا اصغرش چون ماهی است
کام ماهی بر لب آب روان خشکیده است
نازم این همت که عباس آید از دریا ولی
آب بر دوش است و لبها هم چنان خشکیده است
گر ندارد اشک تا آبی به لبهایش زند
چشمه چشم رباب از سوز جان خشکیده است
شعراز: سید فضل الله قدسی از شاعران مطرح افغانستان
منبع : خبرگزاری فارس
رمز قرآن از حسین آموختیم
آنچه در ادامه میآید متن سروده محمد اقبال لاهوری است که پیرامون امام آزادگان سروده و آنچنان که خود در این شعر بیان کرده است، خون امام حسین(علیه السلام) سر انجام ملت خوابیده را بیدار کرد.
هر که پیمان با هوالموجود بست
گردنش از بند هر معبود رست
مؤمن از عشق است، و عشق از مؤمن است
عشق را ناممکن ما ممکن است
عقل، سفاک است، و او سفاکتر
پاکتر، چالاکتر، بیباکتر
عقل در پیچاک اسباب و علل
عشق، چوگان باز میدان عمل
عشق، صید از زور بازو افکند
عقل، مکار است و دامی میزند
عقل را سرمایه از بیم و شک است
عشق را عزم و یقین، لاینفک است
آن کند تعمیر، تا ویران کند
این کند ویران، که آبادان کند
عقل چون باد است ارزان در جهان
عشق، کمیاب و بهای او گران
عقل، محکم از اساس چون و چند
عشق، عریان از لباس چون و چند
عقل میگوید که خود را پیش کن
عشق گوید امتحان خویش کن
عقل با غیر آشنا از اکتساب
عشق از فضل است و با خود در حساب
عقل گوید: شاد شو، آباد شو
عشق گوید: بنده شو، آزاد شو
عشق را آرام جان، حریت است
ناقهاش را ساربان، حریت است
آن شنیدستی که هنگام نبرد
عشق با عقل هوس پرور چه کرد؟
آن امام عاشقان، پور بتول
سرو آزادی ز بستان رسول
الله الله، بای بسمالله پدر
معنی ذبح عظیم آمد پسر
بهر آن شهزاده خیرالملل
دوش ختم المرسلین، نعم الجمل
سرخ رو، عشق غیور از خون او
شوخی این مصرع از مضمون او
در میان امت آن کیوان جناب
همچو حرف قل هو الله در کتاب
موسی و فرعون و شبیر و یزید
این دو قوت از حیات آید پدید
زنده، حق از قوت شبیری است
باطل، آخر داغ حسرت میری است
چون خلافت، رشته از قرآن گسیخت
حریت را زهر اندر کام ریخت
خاست آن سر حلوه خیر الامم
چون سحاب قبله باران در قدم
بر زمین کربلا بارید و رفت
لاله در ویرانهها کارید و رفت
تا قیامت، قطع استبداد کرد
موج خون او، چمن ایجاد کرد
بهر حق در خاک و خون گردیده است
پس بنای لا اله گردیده است
مدعایش سلطنت بودی اگر
خود نکردی با چنین سامان سفر
دشمنان چون ریگ صحرا، لاتعد
دوستان او به یزدان هم عدد
سرَ ابراهیم و اسماعیل بود
یعنی آن اجمال را تفصیل بود
عزم او چون کوهساران استوار
پایدار و تندسیر و کامگار
تیغ، بهر عزت دین است و بس
مقصد او حفظ آئین است و بس
ما سوالله را مسلمان بنده نیست
پیش فرعونی سرش افکنده نیست
خون او تفسیر این اسرار کرد
ملت خوابیده را بیدار کرد
تیغ لا چون از میان بیرون کشید
از رگ ارباب باطل، خون کشید
نقش الاالله بر صحرا نوشت
سطر عنوان نجات ما نوشت
رمز قرآن از حسین آموختیم
زآتش او شعلهها اندوختیم
شوکت شام و فر بغداد رفت
سطوت غرناطه هم از یاد رفت
تار ما از زخمهاش لرزان هنوز
تازه از تکبیر او ایمان هنوز
ای صبا، ای پیک دور افتادگان!
اشک ما بر خاک پاک او رسان
انتهای پیام/
منبع : خبرگزاری فارس