دریا

فرهنگی،ادبی،عرفانی،عمومی

دریا

فرهنگی،ادبی،عرفانی،عمومی

غزل عاشورایی شاعر افغان

غزل عاشورایی شاعر افغان

بر لب دریا لب دریا دلان خشکیده است

از عطش دل‌ها کباب است و زبان خشکیده است

کربلا بستان عشق است و شهامت ای دریغ

کز سموم تشنگی این بوستان خشکیده است

سوز بی‌آبی اثر کرده است بر اهل حرم

هر طرف بینی لب پیر و جوان خشکیده است

آه از مهمان‌نوازانی که در دشت بلا

میزبان سیراب و کام میهمان خشکیده است

دامن مادر چو دریا اصغرش چون ماهی است

کام ماهی بر لب آب روان خشکیده است

نازم این همت که عباس آید از دریا ولی

آب بر دوش است و لب‌ها هم چنان خشکیده است

گر ندارد اشک تا آبی به لبهایش زند

چشمه چشم رباب از سوز جان خشکیده است

شعراز: سید فضل الله قدسی از شاعران مطرح افغانستان

 

منبع : خبرگزاری فارس 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد