دریا

فرهنگی،ادبی،عرفانی،عمومی

دریا

فرهنگی،ادبی،عرفانی،عمومی

دید و پسندید و پذیرفت،

وقتی ذالنون مصری ، از شهر برون آمد .

 

گبری را دید که برف همی رفت ، وگاورس همی شانید .

 

ذالنون گفت :

 

یا دهقان ، این چیست که همی کنی ؟ نه روز تخم کشتن است .

 

وی گفت : ای استاد .ذتخم نمی کارم ، امروز روزی سرد است ،

 

و مرغکان چیزی نیابند ، این گاورس ازبهر ایشان می شانم !

 

ذالنون گفت : ازتو نپذیرد !

 

گفت : اگر نپذیرد ، باری بیند !

 

چون وقت موسم حج درآمد ، ذالنون به حج شد ،

 

آن مرد را دید درموقفگاه !

 

گفت : ای دهقان . این چه جای تو است ؟

 

گفت : ای ستاد . آن  روز به یاد دارد،

 

گفتی ازتو نپذیرد ، من گفتم ، باری بیند اگر نپذیرد ،

 

آگاه (باش) که دید وپسندید وپذیرفت،

 

وبنواخت ومسلمانی کرامت ، وبه درگاه بارداد!

 

 

منخب رونق المجالس

آسمان آبی با ماست.

تند بادی خروشان آمده از راه دور

 

باز ماندۀ گرمای تابستان را می روید

 

جامه نیلگون

 

سراپای آسمان را بپوشیده

 

دراین موسم که داریم جانی تازه می گیریم

 

آسمان آبی با ماست.

 

 

میوۀ تازه به رسیدن شتاب دارد

 

وچون شب می آید

 

حشره ها ازجیرجیر کردن نمی مانند

 

انگار برپای بزمند یا درسر ذکر

 

ستاره ها درآسمان می خرامند

 

وسیر وسرور تن های ملکوتی

 

که دیریست از هرسو شناورند

 

جزری می سازد که خون مرا نیز درتن می دواند،-

 

زمان بر زمان انبوه می شود

 

میوۀ درشتی در دلم آرام به هوای رسیدن است،

 

شیرینیش را نچشیده ام

 

اما می دانم که هسته ای بس سخت وتلخ دارد.

 

 

جوبوی ، شی گه جی

متولد جزیره شودو ژاپن

نوشته وترجمه دکتر هاشم رجب زاده

نیکی و بدی

من سرته حسنة و سائته سیئة فهومؤمن ،

 

و  من لم  یندم   من سیئة   فلیس  بمومن.

 

کسی را که حسنه ای خوشحال

 

و گناهی بدحال کندمومن است

 

وکسیکه از بدی پشیمان نشود مؤمن نیست

 

حضرت محمد

صلی الله علیه وآله وسلم

بندگی

 

درویشی از شیخ ابوسعید ابوالخیر سئوال کرد که :

 

یا شیخ بندگی چیست ؟

 

گفت : خدایت آزاد آفرید.

 

آزاد باش !

 

گفت : سئوال در بندگیست !

 

گفت : ندانی که تا آزاد نگردی ازهر دوکون،

 

بنده نشوی !

 

آهنگ جنون

باز   آهنگ  جنون    کردیم  ما

 

عقل را   از سر  برون کردیم ما

 

جز فنون عشق کآن آئین ماست

 

سر به سر ترک فنون کردیم ما

 

در طریق عشق ، تسلیم و رضا

 

روزگاری ، رهنمون   کردیم ما

 

در سراب دل روان درجوی چشم

 

چشمه های آب و خون کردیم ما

 

خاک خواری  و  مذلت   تا ابد

 

بر سر  دنیای دون   کردیم ما

 

در پی چندند و چون  در سالها

 

با خلایق چند وچون  کردیم ما

 

تا  به نیروی  ریاضت   عاقبت

 

نفس سرکش را زبون کردیم ما

 

آسمان را صورت ازسیلی عشق

 

وحدت!  آخر  نیلگون  کردیم  ما

 

طهماسب قلیخان کرمانشاهی

                 معروف به

وحدت کرمانشاهی