دیشب زسرصدق وصفای دل من
در میکده آن روح فزای دل من
جامی به آورد که بستان و بنوش
گفتم نخورم ، گفت برای دل من
لطف الله نیشابوری
آمد سحر این ندا زمیخانه ما
کای رند خراباتی دیوانه ما
برخیزکه پر کنیم پیمانه زمی
زان پیش که پرکنند پیمانه ما
سلمان ساوجی
دانی که لبم هست دعاگوی لبت
خوش کن نفسی بالب من،خوی لبت
دریاب لبی که خاکبوس لب توست
ای آب حیات جمله از جوی لبت
معین الدین طنطرانی
متوفی 485
ز بد کردار و نیکوکار جز نام
بکسب نیکنامی کوش و نیکی
که نیکو را نکو باشد سرانجام
ابن یمین فریومدی
مومن به بدی نیست کسی مانندت
وین طرفه که خلق نیک می خوانندت
یک چند چنان بدی که خود می دانی
یک چند چنان باش که می خوانندت
مومن یزدی
قرن دهم