ما نه آنیم ، که ما را به زبان بایدجست ،
یا زهربی سروپا ، نام و نشان بایدجست
اهل دل را به دل و ، اهل نظر را به نظر ،
دوستداران زبان را به زبان باید جست
مهر هر چند که در ذره نگردد پنهان ،
همه ذرات جهان را به گمان باید جست
بی نشان!گرچه به مقصودرسیدن سخت است
خبر کعبه ، ز هر سنگ ، نشان باید جست
هرگلی را چمنی ، هرصدفی را گهری است ،
از دم پیر مغان ، بخت جوان باید جست
عمرها نافه صفت خون جگر باید خورد
وانگه ازدل،نفس مشک فشان بایدجست
مهر روشن نکند خانه بی روزن را ،
دل بیدار ز چشم نگران باید جست
اثر ناله ما ، از دل بیدار بپر س !
ناوک سخت کمان را زنشان باید جست
صائب ! این – آن غزل سیدیزداست که گفت
اهل دل را به سراپرده جان باید جست
صائب تبریز