یکی سهل را گفت :
می گویند تو برسر آب می روی وقدمت تر نمی شود !
سهل گفت :
ازموذن این مسجد بپرس که اومردی راستگو است
پرسید
موذن گفت :
من چنین چیزی ندیده ام .
لکن دراین روزها ، سهل برسر حوضی درآمد
تا غسل بسازد،
در حوض افتاد ، واگر من نمیبودم ،
درآنجا می مرد!