زین بیش نباید خفت،ای یار: که دزد آمد،
رخت خود ازین منزل ، بردار که دزد آمد.
دزداست وشب تیره،چشم همگان خیره،
گفتیم : مشو طیره ، زنهار، که دزد آمد،
این دزد عسس جامه ، درگرمی هنگامه،
می دزدومی گوید:-هش دار،که دزدآمد!-
دزدان جهان گشته ، درخرقه نهان گشته،
تا نیک بنشناسد - عیار ، که دزد آمد.
این طرفه که: دزدآمد، درخرقه به مزد آمد،
مزدی بده ، ار گفتم : بیدار ، که دزد آمد!
ای اوحدی!ارباتو نقدی است،به خلقت بر،
پس بر درخلوت زن ، مشمار ، که دزد آمد.
حضرت
اوحدی مراغه ای