شولای درد برقامت دلتنگی زیباست
گاهی که
انفجار غمی تلخ است
این بغض عتیق نشسته درگلو
**
ای عشق ، دراین تنهایی-
دیریست همنشین سکوتم من
بازآ...
محسن خورشیدی
از فومن
حالی ست مرا که باده نوشی باید
وز مردم دهر پرده پوشی باید
آنجا که نگار ما به بازار آید
اندوه خری و جان فروشی باید
منصوراوجی
چون خانه عنکبوت باشدهمه دم
گر اهل سعادتی سرحرص ببر
تا چند نهی به وادی جهل قدم
میرحسین میبدی
متوفی ۸۷۰
ای دل ، هوست به گفت وگو ننشیند
وین لابه گری ، در دل او ننشیند
ای دیده ، مریز آب ، کاین آتش عشق
هرگز به چنین آب ، فرو ننشیند
نجیب گنجه ای
قرن هفتم
ما کافر عشقیم،مسلمان دگر است
ما مور ضعیفیم ، سلیمان دگر است
از ما رخ زرد و جامه پاره طلب
بازارچه قصب فروشان دگر است
نزاری قهستانی
متوفی721