درمذهب ما بجمله یکسان می باش
در دایره کفر به ایمان می باش
اینست طریق عشق جانانه ی ما
زنار به گردن و مسلمان می باش
میرمعصوم شاه
<< نامی >>
متوفی 1014
اگر دخل خاقان چین بار تست
مکن خرج چون روز بازار تست
بخور چیزی از مال و چیزی بده
ز بهر کسان نیز چیزی بنه
مخور جمله ترسم که دیر ایستی
که پیرانه سر بد بود نیستی
در خرج بر خود چنان در مبند
که گردی ز نا خوردنی در گزند
چنان نیز یکسر مپرداز گنج
که آئی ز بیهوده خواری برنج
باندازه کن یا بر انداز خویش
که باشد میانه نه اندک نه بیش
نظامی گنجوی
راست گو باش هرکجا باشی
از خدا راستگو را یاریست
هر چه بینی تو زینتی دارد
زینت نطق راست گفتاریست
شاه داعی شیرازی
نی گفت که پای در گلم بود بسی
وآنگه ببریدند سرم در هوسی
نه زخم گران بخوردم ازدست خسی
معذورم اگر بنالم از دل نفسی
نظامی گنجوی
ای عشق، تو راحت دل وجان بودی
درپیش تو هر مشکلی آسان بودی
می خواندندت کفر و تو ایمان بودی
می گفتند درد و تو درمان بودی
نشاط اصفهانی